web3arista.eth
سلام امیدوارم روزتون با یه قهوه مشتی شروع شده باشه! توی این پست میخوایم خودمونی راجع به DLT ها یا همون فناوری دفتر کل توزیع شده حرف بزنیم و ببینیم اصلا چی هستن و چه مدلایی دارن.
این پست مخصوص اوناییه که تازه اومدن تو دنیای بلاکچین و میخوان بدونن DLT چیه. مثل همیشه، سعی کردم خیلی خودمونی و ساده بگم، پس بزن بریم!
ببینید، سادهاش اینه که فناوری دفتر کل توزیع شده یا همون DLT خودمون، یه جورایی مثل یه دفترچه حساب خیلی بزرگه که بین کلی کامپیوتر تو کل دنیا پخش شده. این یعنی چی؟ یعنی دیگه مثل قبل نیست که همه چی دست یه نفر باشه، همهچیز غیرمتمرکز شده!
یه مثال دیگه بزنم: فکر کن مثلاً وقتی میری تو فیسبوک، اطلاعاتت فقط تو سرورهای خود فیسبوک ذخیره میشه. ولی اگه فیسبوک غیرمتمرکز بود چی؟
اون موقع قضیه فرق میکرد. اطلاعات کاربری تو بین همه کاربرای شبکه پخش میشد، نه فقط تو دیتاسنترهای فیسبوک. پس به جای اینکه اطلاعاتت فقط دست فیسبوک باشه، دست همه کسایی بود که تو اون شبکه بودن. هدف اصلی DLT اینه که یه راه امنتر و مطمئنتر برای جایگزینی سیستمهای متمرکز فعلی پیدا کنه.
خب، معلومه که یه سیستم غیرمتمرکز برای اینکه کار کنه، یه سری تکنولوژیها و روشهای خاص خودشو لازم داره.
حالا برسیم به این سوال که اصلا چند نوع فناوری دفتر کل توزیع شده داریم؟ خیلی مدلها هست، ولی ما تو این پست سراغ سه تا از معروفترینها میریم: بلاکچین، DAG و هشگراف.
هر کدومشون یه سری خوبیها و بدیها دارن، ولی تهش همهشون یه هدف دارن: اینکه یه راه سریع، مطمئن و امن برای جابجایی پول و اطلاعات باشن.
بلاکچین فقط یه جا برای نگهداری اطلاعات نیست، یه جور سیستم پیچیدهاس که کلی چیز میز توش داره و همهشون باید با هم کار کنن. یعنی هم یه دفتر کلیِ که همه چی توش ثبت میشه، هم یه جورایی کار تسویه حسابها رو انجام میده، همهش تو یه پکیجه!
قضیه بلاکچین از وقتی شروع شد که بیت کوین اومد. بلاکچین اینجوری کار میکنه که باید همه اونایی که تو شبکه هستن (نودها) با هم دیگه اوکی باشن. یعنی وقتی یه تراکنش (مثلاً یه پولی جابجا میشه) تو شبکه پخش میشه، باید همه تاییدش کنن. بعد که یه دسته تراکنش تایید شد، میره تو یه بلوک جدید و به زنجیره قبلی وصل میشه. فکر کن هر بلوک یه صفحه از دفتره که توش معاملهها رو نوشتن.
مثلاً من اگه بخوام یه بیت کوین برات بفرستم، باید صبر کنی تا این معامله تایید بشه و بره تو اون دفتر تاریخی شبکه ثبت بشه. هر ده دقیقه یه بار، یه سری تراکنش جدید جمع میشن و یه جورایی فشرده میشن تا بلوک بعدی ساخته بشه.
واسه همینه بهش میگن فناوری بلاکچین – چون واقعاً یه زنجیره از بلوکهاست دیگه! 🔗
به اونایی که مسئول ساختن بلوکهای جدید هستن میگن ماینر. اینا در ازای هر بلوکی که میسازن، جایزه میگیرن. این جایزه مثل یه انگیزه میمونه که شبکه رو سر پا نگه دارن. اگه ماینر نباشه، شبکه میخوابه و اون بیتکوینی که برات فرستادم، هیچوقت بهت نمیرسه!
هر بلاکچینی یه هدفی داره. مثلاً بیت کوین فقط برای اینه که پول دیجیتال جابجا بشه. یه سری بلاکچین دیگهام هستن، مثل اتریوم، که مثل یه مغازه برنامه فروشی (اپ استور یا گوگل پلی) ولی غیرمتمرکزه.
یه جورایی اتریوم مثل یه سیستم عامله که برنامههای غیرمتمرکز میتونن ازش استفاده کنن و خدمات خودشون رو بدن.
بلاکچین به عنوان اولین سیستم غیرمتمرکز و بدون نیاز به اعتماد برای پول دیجیتالی، خیلی سروصدا کرد، ولی خب مثل هر تکنولوژی دیگهای، یه جاهایی هم مشکل داره.
دو تا از بزرگترین دردسرهای بلاکچین، یکی مقیاسپذیریـه، یکی هم هزینههاـش.
تو شبکه بلاکچین هر کسی (هر نودی) باید همه معاملهها رو تایید کنه. حالا اگه تعداد معاملهها زیاد بشه، شبکه کُند میشه. 🐌
مثلاً اگه یهو ۱۰۰۰ تا معامله همزمان بره رو شبکه، هر نودی (یا اکثریتشون) باید تایید کنن که اینا درستن. اگه تعداد ماینرها کم باشه، ممکنه این ۱۰۰۰ تا معامله چند ساعت طول بکشه تا انجام بشه و فقط اونایی که پول بیشتری (کارمزد) میدن زودتر انجام میشن. پس مجبوریم پول بیشتری بدیم تا معاملهمون راه بیفته! ولی هدف اصلی بلاکچین این بود که یه راه ارزون و سریع برای معامله بدون واسطه باشه. 😕
با این مشکلات مقیاسپذیری و کارمزدهای بالا، بعضیا فکر میکنن بلاکچین یه جور نسخه اولیه برای آینده تکنولوژی دفتر کل توزیع شدهاس (DLT). 🔮
به نظر من، بلاکچین یه سری مشکلات موقتی داره و حتماً یه راهی براشون پیدا میکنه.
با اینکه به آینده بلاکچین ایمان داریم، ولی رقبای جدی هم دارن میان که باهاش رقابت کنن.
DAG برای رفع مشکل مقیاسپذیری بلاکچین به وجود اومده. DAG مخفف "Directed acyclic graph" به معنای ‘گراف جهتدار غیرمدور’عه که سازوکارش با بلاکچین متفاوته. معروفترین ارز دیجیتالی که از زیرساخت DAG استفاده میکنه، IOTA اس. برخلاف بلاکچین، DAG نه بلوک داره، نه زنجیره، نه ماینر و نه کارمزد تراکنش. فقط یه دونه ر داره!
بلاکچین مثل یه اتوبان خیلی خیلی پر رفت و آمده. هر تراکنش (مثلاً انتقال پول دیجیتال) مثل یه ماشینه که میخواد از این اتوبان رد شه. حالا هرچی تعداد ماشینها بیشتر بشه، اتوبان شلوغتر میشه، سرعت کم میشه و حتی ممکنه مجبور بشید برای رد شدن عوارضی (گسفی) هم بدید! مشکلات بلاکچین مثل مقیاسپذیری پایین و هزینه بالای تراکنش دقیقاً از همینجاها نشئت میگیره. خیلی از بلاکچینهای معروف مثل اتریوم هم از همین مدل اتوبانی استفاده میکنن.
خیلیها اومدن سعی کردن این اتوبان رو بهتر کنن، مثلاً لاینهای بیشتری بهش اضافه کنن یا سرعت مجاز رو بالاتر ببرن. اینا همون بلاکچینهای لایه اول هستن. یه سری راهحلهای لایه دومی هم اومدن که مثل استفاده از اتوبوسهای تندرو یا ساختن مسیرهای ویژه تا ترافیک رو کم کنن. ولی بازم مشکل اساسی سر جاشه.
حالا تصور کنید به جای اینکه توی این اتوبان شلوغ گیر کنید، یه هلیکوپتر دارید! این هلیکوپتر اسمش DAG عه. DAG دیگه کاری به اتوبان و ترافیکش نداره. مستقیم از نقطه الف به نقطه ب پرواز میکنه. یعنی چی؟ یعنی دیگه لازم نیست منتظر بشه یه بلوک تموم شه تا تراکنش بعدی انجام بشه. تراکنشها همزمان و پشت سر هم انجام میشن، بدون اینکه ماینرها سر اینکه کی بلوک بعدی رو ثبت کنه با هم رقابت کنن. به قول معروف، DAG مقیاسپذیری بالا و هزینه پایین تراکنش رو به ارمغان میاره. اگه بخوایم دقیقتر بگیم، DAG لایه صفر هم نیست، چون اصلاً با مفهوم لایههای زمینی کاری نداره، درست مثل یه هلیکوپتر که اصلا به زمین وابسته نیست.
همین الان خیلی از متخصصها دارن به DAG به عنوان یه فناوری پیشرفته بلاکچین نگاه میکنن و فکر میکنن این میتونه یه نقطه عطف مهم باشه. با اینکه هنوز جای کار داره، ولی داره نشون میده که میشه یه شبکه غیرمتمرکز، سریع و امن داشت. احتمالاً توی آینده بیشتر شاهد استفاده از این مدل توی دنیای ارزهای دیجیتال و فناوریهای مرتبط باشیم.
بزرگترین نقطه ضعف DAG در حال حاضر اینه که در محبوبترین شکلش، یعنی IOTA، یک نود مرکزی به نام هماهنگکننده (Coordinator) که توسط بنیاد IOTA اداره میشه، برای مدیریت تراکنشها استفاده میشه.
البته در آینده و با گسترش شبکه و افزایش امنیت، انتظار دارن که پلتفرم کاملاً غیرمتمرکز شود.
به عبارت دیگر، سیستم DAG کاملاً غیرمتمرکز هنوز بهطور کامل آزمایش یا استفاده نشده، برخلاف بلاکچین.
دوم اینکه هنوز هیچ اپلیکیشن غیرمتمرکزی (dApp) روی DAG ساخته نشده، در حالی که بلاکچین صدها dApp دارد.
پروژههایی مثل Fantom (Sonic)در حال کار بر روی افزودن قابلیت dApp به پلتفرمهای DAG هستند، ولی هنوز در مراحل اولیه این کار قرار دارند.
هشگراف یه جورایی پسرخاله یا دخترخاله بلاک چینه، ولی یه تفاوتهای اساسی باهاش داره. این فناوری رو یه آقایی به اسم لیمون بیرد اواسط سال ۲۰۱۶ اختراع کرده. البته باید بدونین که هشگراف یه جورایی مالکیت فکری شرکت Swirlds هست که خود لیمون بیرد بنیانگذارشه. یه نکته مهم اینه که هشگراف یه تکنولوژی ثبت شده است. یعنی چی؟ یعنی فقط کسایی که از این شرکت مجوز دارن میتونن ازش استفاده کنن. به خاطر همینه که بیشتر برای بلاک چینهای خصوصی و با مجوز (Permissioned Blockchains) مناسبه. این قضیه برخلاف بلاکچینهای عمومی مثل بیتکوینه که هر کسی میتونه توش مشارکت کنه.
هشگراف ادعا میکنه که میتونه بیشتر از ۲۵۰ هزار تا تراکنش رو توی یه ثانیه هندل کنه! 🤯این یعنی سرعت خیلی خیلی بالایی داره. اما چطوری به این سرعت و توافق روی درستی تراکنشها میخواد برسه؟
روش کار هش گراف یه کم خاصه. فکر کنین یه جور سیستم رایگیری ترکیبی با یه سیستم "شایعهپراکنی" (Gossip) داره. آره، درست خوندین! سیستم شایعهپراکنی!
توی این سیستم، هر گره (Node) توی شبکه اطلاعات رو با گرههای همسایه خودش به اشتراک میذاره. مثل این میمونه که خبرها رو دهن به دهن بین دوستاتون پخش کنین. به این کار میگن گاسپینگ (Gossiping). وقتی یه تراکنش انجام میشه، این اطلاعات مثل یه شایعه توی کل شبکه پخش میشه. وقتی بیشتر از دو سوم (⅔) گرههای شبکه این اطلاعات رو دریافت میکنن و مطمئن میشن که درسته، اون تراکنش تایید میشه. به همین سادگی!
اما هش گراف هم بیعیب و نقص نیست!
یه سری نکته منفی هم در موردش وجود داره:
ثبت اختراغ شده: همونطور که گفتم، این تکنولوژی ثبت شده است و استفاده ازش نیاز به مجوز داره. این یه جورایی محدودیت ایجاد میکنه.
بیشتر برای سیستمهای خصوصی مناسبه: به خاطر ماهیتش، هش گراف بیشتر توی سیستمهای خصوصی و با مجوز خوب کار میکنه.
به اندازه بقیه تکنولوژیها تست نشده: با اینکه چند ساله که وجود داره، اما هنوز به اندازه تکنولوژیهای دیگه دفتر کل توزیع شده مثل بلاکچین، از نظر امنیتی، پایداری و کاربردی بودن به طور کامل تست نشده.
فناوری بلاکچین، بدون هیچ شکی، اون DLTی هست که بیشتر از همه امتحانشو پس داده، کلی جاها استفاده شده و به درد خیلی کارها میخوره. یعنی همهکاره است واسه خودش!
این فناوری فقط برای کارهای مالی نیست؛ کلی اپلیکیشن غیرمتمرکز خفن هم روش سوار شدن و دارن کار میکنن.
درسته که بقیه DLTها روی کاغذ خیلی باحال به نظر میرسن، ولی هیچکی نمیدونه تو شرایط سخت و پرفشار، مثل شبکههای بلاکچینی، چطوری از پس کارها برمیان. هنوز تو عمل ثابت نکردن خودشونو.
این وسط، سرمایهگذارها هم پولاشونو بیشتر سمت فناوری بلاکچین هُل میدن تا بقیه DLTها. پس اگه میخوای از قافله عقب نمونی، بهتره همین الان دست به کار شی و بیشتر در موردش یاد بگیری. مطمئن باش به کارت میاد! 😉